سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیا غرب به دنبال دیگرملت سازی در لیبی است؟


نویسنده: محمدرضاعشوری مقدم
روزنامه ایران، 18 آبان 1390

دوران پس از قذافی در لیبی آغاز شده است. از اسلامگرها و سکولارها گرفته تا غرب‌گراها و ملی‌گراها و قبایل مختلف، در تکاپو هستند تا در میدان سیاسی آینده لیبی نقش ایفا کنند. عوامل زیادی اکنون دست به دست هم داده تا چالش‌های بسیاری دولت آینده لیبی را تهدید ‏کند، چالشی همچون تشکیل یک دولت وابسته به غرب. بدون شک، مردم لیبی در غیاب سرهنگ قذافی، گزینه های بیشتری را برای اداره سیاسی کشور خود پیش رو خواهند داشت.
اکنون آنچه همگان بر آن اتفاق نظر دارند آن است که لیبی، نه تنها تاکنون تجربه یک جامعه دموکراتیک را نداشته، بلکه از لحاظ ساختار فرهنگی و اجتماعی نیز از جوامعی مجزا با فرهنگ های محلی قبایلی به ویژه در لایه‌های پایین جامعه تشکیل شده است. خلاء قدرت در لیبی شاید اصلی ترین چالش این کشور باشد. تصور می شود با کشته شدن قذافی، اوضاع در کشور آرام شده است، اما واقعیت این است که لیبی، همچون دیگر کشورهای انقلابی منطقه با خلاء شدید قدرت مواجه است. مردم، قذافی را از قدرت کنار گذاشته اند اما آینده کشورشان مشخص نیست. کشوری که ساختار قبیله ای و دینی دارد و همین ساختار متکثّر هم سبب می شود، که کارها بسیار دشوار شود. گروه های مختلف در لیبی باید تصمیم بگیرند که تقسیم قدرت در آینده کشورشان چگونه خواهد بود و اینکه قرار است چه گروه هایی مسند قدرت را در این کشور به دست گیرند.

لیبی، طی چند ماه گذشته جولانگاه رقابت قدرت های منطقه ای و جهانی بود. ناتو که خود، علناً پرچم یورش نظامی به این کشور برای سرنگونی رژیم قذافی را به دست گرفت. آمریکا هم که تلاش می کند نقش اول را در لیبی بازی کند. دولت های اروپایی مثل ایتالیا هم که همچنان رؤیای نفت لیبی را در سر دارند و بازیگران منطقه ای همانند ترکیه و قطر که بیشتر تلاش می کنند تا خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای و جهانی ثابت کنند. آنچه غربی ها در این میان به آن توجه دارند آن است که در شرایط فعلی که خلاء قدرت سیاسی مشهود است، معمولاً گروه هایی قدرت می گیرند که بیش از دیگران سازماندهی داشته باشند، هم سازماندهی نظامی و هم ساختاربندی ایدئولوژیک. این نگرانی وجود دارد که در شرایط کنونی لیبی، گروه هایی همانند القاعده یا مشابه آن بتوانند اظهار قدرت کنند. سئوالی که در این میان باید به آن پرداخت، آن است که در این جامعه متکثّر و خالی از قدرت مقتدر مرکزی، آیا غربی ها برای نیل به اهداف خود به دنبال اجرای پروژه ملت سازی در لیبی هستند؟

آمریکا به شدت نگران تلاش های گروههایی مثل القاعده است تا اینکه این گروه ها از فرصت بوجود آمده برای بسط دادن نگرش خود در کشورهای ملتهب استفاده کنند. دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، در حال حاضر  فعالیت های گسترده ای در داخل لیبی انجام داده اند، چراکه بهره برداری های اقتصادی از منابع نفتی این کشور به شدت مورد توجه آنها قرار دارد. باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا پیش از این به صراحت اعلام کرده که به هیچ وجه خواهان آن نیست که پروژه دیگر ملت سازی را در منطقه کلید بزند. با این وجود،  غربی ها پیش از این ثابت کرده اند که سابقه چنین کاری را دارند. در افغانستان، شاهد بودیم که ملت سازی به شکل تصفیه مخالفان و اقوام مختلف کلید خورد. فرآیندی که بویژه در سال های اخیر در تضاد با خواسته های مردم و بن مایه های فرهنگی افغانستان قرار داشت. به طور مشخص ملت سازی در افغانستان از سال 2007 آغاز شد، پس از آنکه راهکارهای نومحافظه کارانه جمهوریخواهان مبتنی بر اقدام نظامی و راهکارهای اقتصادی برای فایق آمدن بر مشکلات افغانستان نتیجه بخش نشد. طرح نرم دیگرملت سازی، از جمله طرح هایی است که دموکرات های کاخ سفید آن را مشی سیاسی خود می دانند. اوباما چند ماه قبل در تشریح استراتژی آتی آمریکا در افغانستان صراحتاً نیاز به دولت - ملت سازی در این کشور را مطرح کرد. ملت سازی، شکل دهی به افکار، فرهنگ و بطور کلی ملیت است که به نوعی منشعب از دیپلماسی عمومی و قدرت نرم کشور تاثیرگذار به شمار می رود. پروژه ای که بطور عمده در پاسخ به وجود دولت های ورشکسته انجام می شود، دولت هایی که برآیند جنگ های داخلی و یا جنگ بین دو کشور است تا جایی که یک کشور را در حفظ امنیت داخلی و یا ارایه خدمات عمومی منفعل سازد.

اکنون همه چیز در لیبی برای دخالت در امور داخلی این کشور فراهم است. «ریچارد هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا چندی پبیش در گفتگو با «فایننشنال تایمز» اعلام کرد که احتمالاً نیروهای چندملیتی برای حفظ آرامش در لیبی مستقر خواهند شد. یک چالش عمده آن است که دولت آینده‏ لیبی باید روابط خود با غرب را بازتعریف کند. احتمالاً کشورهای غربی قصد دارند تکنوکرات‏ های حامی خود را که سال‏ ها در اروپا و آمریکا زندگی کرده‏ اند بر مصدر امور بنشانند. به طور قطع اگر غرب‌گرایان در لیبی زمام امور را به دست گیرند، دولتی مثل آمریکا، متحد جدیدی در شمال آفریقا خواهد داشت. نیاز به سرمایه گذاری‏های کلان زیربنایی و دارایی‌های بلوکه شده قذافی در بانک‌های غربی اهرم‌ فشارهایی است که دولت ایالات متحده می تواند برای دیکته سیاست‌های خود بر لیبی از آن استفاده کند. لیبیایی ها برای طرح‌ریزی ساختار جدید ارتش و پلیس و آموزش این نیروها و خرید تجهیزات نظامی، نیازمند کمک خارجی هستند. برخلاف کشورهایی همچون تونس و مصر، در لیبی تمام ساختار سیاسی به شخص قذافی متکی بود و با حذف وی نیز این ساختار از هم پاشید. مشکل تشکیلاتی در این کشور تنها محدود به ساختاربندی امنیتی و نظامی نیست. سیاست و حکومت در این کشور بر مناسبات قبیله‌ای استوار است و نهادهای مدنی به صورت واقعی شکل نگرفته‌ اند. هرچند قذافی طی دهه های گذشته به فرآیند ملت سازی در این کشور سرعت بخشید اما اکنون، بیش از صد قبیله در لیبی وجود دارد که برای بیشتر اعضای این قبایل وفاداری به عشیره و قبیله‌ مهمتر از وفاداری به یک کل واحد به نام لیبی است. بسیاری اما اعتقاد دارند، دولت اوباما علی رغم رویکرد نرم دموکرات ها، آن قدر از مشکلات ملت سازی در کشوری مثل افغانستان درس گرفته است که چنین پروژه ای را در لیبی کلید نزند. به طور قطع، خلاء یک قدرت مقتدر در لیبی به عنوان اصلی ترین چالش فعلی در این کشور، پروژه ملت سازی غرب را با اما و اگرهای جدی مواجه خواهد کرد.





بازدید امروز: 5 ، بازدید دیروز: 5 ، کل بازدیدها: 395883
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ