شاید کسی که بیستوهشت سال قبل ماشه تفنگش را با کمال آرامش فشرد و چشمان دو کودک 2ساله را برای همیشه بست هرگز گمان نمیکرد که تاریخ، روزی به همگان ماجرای قتل عام 4هزار انسان بیگناه را اینگونه برملا خواهد کرد.
"جرج سِلویتسِر" کارگردان یهودی ـ هلندی همان کسی است که شخصا ماجرای این کشتار را از نزدیک شاهد بوده و با ساختن مستند «وطن» این بار، پرده از رازی برداشت که به نظر میرسد کمی دیر اقدام کرده و صاحب آن راز مدتهاست که دیگر صدای افشاگریهای او را نمیشود.
فیلم سلویتسِر که اخیرا در جشنواره فیلمهای مستند آمستردام هلند شرکت کرده به افشای این مطلب پرداخته که «آریل شارون» نخست وزیر سابق اسرائیل با سلاح کمری مخصوصش دو کودک فلسطینی را با دستان خود در ماجرای قتل عام اردوگاههای فلسینی «صبرا» و «شاتیلا» در سال 1982 به قتل رسانده است.
سلویتسر نقل می کند با دو افسر اسرائیلی برای دریافت مجوز نزد شارون رفتم. هچکس اطراف ما نبود نه مردی و نه زنی. فقط چند طفل 2یا 3ساله در حال بازی بودند. در اولین صحنهای که با شارون مواجه شدم با چشمان خود دیدم که وی با سلاح کمریاش به سوی این دو کودک نشانه رفت و شلیک کرد. همه چیز را به طور واضح دیدم و امروز هیچ ترسی از این ندارم که این موضوع را برای همه جهان بازگو کنم.
هرچند آن سال اسرائیل همه تلاش خودش را کرد تا از قبول مسئولیت این جنایت فاجعهبار شانه خالی کرده و پای مسیحیان «کتائب» لبنان را به وسط بکشاند، اما هر روز که از آن تاریخ میگذشت، این «تاریخ» بود که همه چیز را مشخص میکرد. جنایتکاران با افشای هر دروغ تازهای شروع به پس گرفتن ادعاهای خود میکردند.
همه چیز از زمانی آغاز شد که سال1981 «آریل شارون» به عنوان وزیر دفاع اسرائیل انتخاب شد. برای حفظ مرزهای شمالی فلسطین اشغالی طرحی برای اخراج گروههای فلسطینی از لبنان طراحی کرد که برای اجرای آن نیاز به همکاری گروههایی از داخل لبنان بود. بر اساس این طرح اسرائیل باید به لبنان حمله میکرد و چریکهای فلسطینی را مجبور میکرد تا جنوب لبنان را تخلیه کنند.
پس از آن شبه نظامیان لبنانی وظیفه اخراج فلسطینیها از بیروت را بر عهده میگرفتند. «بشیر جُمَیِل» فرزند بزرگ رئیس حزب مسیحی کتائب میخواست در حکومتی که توسط اسرائیل در لبنان تشکیل میشود نفر اول باشد. صبح روز ششم ژوئن ارتش اسرائیل از مرز تحت کنترل سازمان ملل گذشت و وارد خاک لبنان شد. اینبار ارتش بیش از 40 کیلومتری که «مناخیم بگین» نخستوزیر اسرائیل ادعا کرده بود در خاک لبنان پیشروی کرد. شارون شخصا برای فرماندهی عملیات به بیروت آمد و پیشنهاد خود برای سقوط بیروت را با «بشیر جمیِل» در میان گذاشت.
حمله اسرائیلیها به بیروت به حدی شدید بود که خبرنگاران اسرائیلی حاضر در شهر، آن روز را «پنجشنبه سیاه» نامیدند. قربانیان اصلی این حملات ساکنان بیدفاع شهر بودند. طی نزدیک به دو ماه محاصره بیروت، نزدیک به 20هزار نفر در جریان حملات ارتش اسرائیل و شبه نظامیان مسیحی کشته شدند. نیروهای چند ملیتی حافظ صلح هم به بهانه اینکه ماموریتشان به پایان رسیده خاک لبنان را ترک کردند.
14سپتامبر 1982 بشیر جمیل که سرانجام رئیس جمهور لبنان شده بود در انفجار شدید مقر حزب کتائب کشته شد. شبه نظامیان مسیحی ترور جمیل را به نیروهای فلسطینی نسبت دادند و تصمیم گرفتند تا برای انتقام به اردوگاههای فلسطینی حمله کنند. اسرائیلیها نیز بر خلاف توافق صورت گرفته وارد بیروت شدند و اردوگاه صبرا و شاتیلا را محاصه کردند. غروب روز 16سپتامبر، مسیحیان به رهبری «ایلی حقبیه» با نظارت مستقیم شارون و حمایت ارتش اسرائیل وارد اردوگاه آوارگان فلسطینی شدند و کشتار بیرحمانهای را آغاز کردند که تا ظهر روز بعد ادامه داشت. بیش از 4هزار انسان بیدفاع کشته شدند. اردوگاهی که تنها کودکان و سالخوردگان بیدفاع و بیسلاح را در خود جای داده بود. تنها 36 ساعت بعد وقتی اولین گروه خبرگاران وارد اردوگاه شدند اجساد آوارگان در همه اردوگاه پراکنده بود . سالها بعد شارون در پاسخ حمله شدید «شیمون پرز» رهبر اقلیت مبنی بر اینکه وی- یعنی شارون- ارتش اسرائیل را در قتل عام صبرا و شاتیلا دخالت داده است گفت: مگر ارتش اسرائیل در جریان قتل عام «تَلّ زَعتَر» به سال 1976 دخالت نداشت؟! 2000فلسطینی در «تل زعتر» کشته شدند.
قتل عام در اردوگاههای فلسطینی صبرا و شاتیلا نخستین مورد در تاریخ جنایتبار، در حق ساکنان این مرز و بوم نبود و آخرین هم نیست. اسرائیلیها و همدستان مسیحیشان زن و مرد و کودکان بیدفاع را به طرز فجیعی قتل عام کردند و این از فجایعی است که همچون قتل عام روستای «دیر یاسین» از حافظه تاریخی هیچ فلسطینی پاک نخواهد شد.
خانم «صفا زیتون» نویسنده فلسطینی در اینباره عبارت زیبایی دارد: «نه تروریست بودند نه رزمنده، انسانهایی بودند پاک سرشت که تحمل کردند تا هرآنچه ویران شده بود دوباره بسازند... و پاداش آنها سربریدن بود... بیش از چهار هزار قربانی... هر کدامشان قصهای داشت... در جریان محاصره بیروت متولد شد و پیش از آنکه صداها و رنگها را تشخیص دهد، هنگام نوشیدن شیر مادر سربریده شد. بر خواننده است که قصهها و جزئیات را در ذهن خود مجسم کند.. بر خواننده است که جملهای از قبیل «حدود یک هزار غیرنظامی در بیمارستان بودند، وقتی برگشتیم آنها را برده و کشته بودند» را در ذهن خود مجسم کند.. یک هزار فقط در یک جمله.. بر خواننده است که این جمله را هزار بار بخواند، زیرا این جمله کوچک، هزار انسان... هزار تراژدی معنی می دهد.»