نویسنده: محمدرضا عشوری مقدم
1) توسعه اسلامگرایی سیاسی و بیداری اسلامی در کشورهای شمالی آفریقا، یک دهه عقبتر از ظهور آن در شرق عربی صورت گرفت. پدیده اسلامگرایی در این منطقه در اصل تلاشی بود برای رجوع به ریشههای فرهنگی بومی در میان مردمی که از بحران هویت گسترده ناشی از پروژه تمدنسازی فرانسه رنج می برند. هرچند بسیاری، فساد طبقه دولتمردان و دیکتاتوری حاکم بر کشور را عامل اصلی وقوع اولین انقلاب مردمی در یک کشور عربی میدانند، اما آنچه بیش از همه در رابطه با عملکرد دولت «بن علی» رئیس جمهور تونس قابل توجه است رویکرد ضددینی و ضدارزشی وی در اداره جامعه تونس است. وی نه تنها به ریشه کن کردن حرکتهای اسلامی و تبعید رهبرانشان اکتفا نکرد، بلکه تمامی تلاش خود را کرد تا هرگونه رفتار و نشانه اسلامی را از سطح جامعه پاک کند که اجرای قانون ممنوعیت حجاب در تونس مهمترین نمود آن بود. بسیاری، وقوع این انقلاب را شاخصی برای سرنگونی دیگر نظامهای فاسد در دنیای اسلامی و عربی دانسته اند؛ به ویژه آنکه رژیم بن علی به عنوان دولتی ضداسلامی به صورت بسیار جدی از سوی غرب و امریکا حمایت می شد و کمربندی ایمنی برای عدم رسیدن اسلامگرایان به حکومت به شمار میرفت. مدل سوسیالیستی فرانسوی توسعه ملی از همان ابتدا، از سوی احزاب چپ و سپس جنبش روبه رشد اسلامگرایی شدیدا زیر سئوال قرار گرفت و از همان دهه هفتاد، تعارض اسلامگرایان و حکومت غربزده تونس علنی شد. شاید مهترین صفتی که طی سالهای گذشته بر جریانات اسلامگرای تونس قابل انطباق باشد، صفت «سرکوب شده» باشد. سلسله فعالیتهای تبلیغی «شیخ غفار»، جریان عمل اسلامی و جبهه النهضه راشد الغنوشی همه و همه از جریانهایی هستند که طی سه دهه اخیر با خشونت و سرکوب حکومت تونس مواجه شدند.
2) در رابطه با آینده سیاسی تونس چند پروژه غربی وجود دارد که البته همگی در این رویه مشترکاند که برپایی یک نظام در تونس به شیوه نظام سیاسی حاکم بر«ترکیه» که نگاهی غیرخصمانه به اسرائیل داشته و همگرایی خوبی هم با غرب داشته باشد بهترین گزینه برای آینده تونس خواهد بود. بر اساس این نگاه، جنبشهای سلفی و جهادی در مصر، مراکش و الجزایر، از موریتانی تا نیجر تا سومالی و یمن، این توانایی را خواهند داشت که تمامی منطقه را در آتش اقدامات تروریستی به آتش بکشند، به ویژه آنکه تحول نظام سیاسی مصر و جدایی جنوب سودان و وخامت اوضاع در دیگر کشورهای منطقه نیز بر این فضا دامن خواهد زد و این دقیقا به معنای از دست رفتن منافع آمریکا و غرب در منطقه است که این بار برای مبارزه با آن نه 10میلیون سرباز آمریکائی کفایت خواهد کرد و نه تمامی نیروهای ناتو. از سوی دیگر، تجربه تاریخی نشان داده که نگاه راهبردی غربیها همواره مبتنی بر مخالفت با به دست گرفتن قدرت از سوی اسلامگرایان بوده است، همانگونه که در انقلاب الجزایر نیز شاهد این مسئله بودیم که یکی از علل مخالفت و توطئه آمریکا و اروپا در این کشور، ظهور اسلامگرایان در انقلاب الجزائر بوده است. از همین رو سرنگونی و به حاشیه کشاندن جریان اسلامگرا در دستور کار آنان قرار گرفت که البته به قدرت گرفتن بیش از پیش حزب الدستور انجامید. این در حالی است که شیخ راشدالغنوشی رهبر حزب اسلامی «النهضه» بارها از تبعیدگاه خود در لندن اعلام کرده بود که ضمن مخالفت با سکولاریسم غربی، قواعد دموکراسی سیاست چندحزبی را میپذیرد. غنوشی در جریان محاکمات مربوط به انفجارهای سال 1987، حرکت خود را دعوت برای «صلح، برادری، دموکراسی و آزادی» دانست.
3) جنبش «النهضه» تونس علی رغم محدودیتها و تعرضات سختگیرانه بن علی، دارای ریشهای تاریخی و اصیل در تونس است که در ضمیر مردم این کشور جای داشته و پرواضح است که به حکم دین، تاریخ و جغرافیای این منطقه، وجدان مردمی تونس، امروز با اتجاه اسلامی و دغدغههایی ارزشی و دینی باشد. با وجود سرکوبها، النهضه از حمایت گسترده دانشجویان و اقشار جوانتر جمعیت برخوردار است. به طور مثال، لوس آنجلس تایمز در تحلیلی از انتخابات پارلمانی1991، قدرت واقعی اسلاگرایان حزب النهضه را 30 درصد تخمین زده بود. (Los angeles Times, Agu, 30, 1992) در رابطه با نکات مثبت و منفی جریان اسلامگرایی در تونس این نکته شایان ذکر است:
اولا، «النهضه» پیش از هرچیز باید منافع مردم تونس را چه در شعارها و مواضع خود و چه در عملکرد آینده در اولویت قرار دهد.
ثانیا، این حرکت باید برای ادامه حیات سیاسی خود به عنوان مهمترین رکن حرکت اسلامی تونس، در چارچوب نهادی سیاسی و نظاممند تلاش کند.
ثالثا، آنچه امروز برای مردم تونس مهم است آن است که دولت آینده پیش از هرگونه دغدغه استراتژیک فراملی در سطح امت اسلامی عربی، نظامی مبتنی بر عدالت اجتماعی، مردمسالاری و احترام به حقوق بشر در این کشور تشکیل دهد که این هم به طور حتم در راستای منافع جهان اسلام خواهد بود.
شخصی مانند غنوشی که رهبری اسلامی نهضت مردمی تونس را بر عهده دارد به خوبی با فضای فکری و دغدغههای سیاسی غربیها آشناست و از این رو به نظر میرسد که وی به خوبی خواهد توانست تعامل خوبی با احزاب و جریانات داخلی و همچنین بازیگران منطقهای و جهانی برقرار کند. غنوشی به خوبی بر این مسئله آگاه است که تونس آینده نباید تجربه کشوری همانند سودان را در مواجهه با جامعه جهانی و محاصره و تحریمهای بین المللی تکرار کند.