• وبلاگ : مطالعات خاورميانه
  • يادداشت : خداحافظ آتاتورك!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عيسي 

    1- چرا خداحافظ آتاتورک؟ تغييرات فعلي فقط بخشي از تحميلات کودتاي 1980 را از بين برده است و هنوز قانون اساسي به اندازه اي که در زمان آتاتورک بوده دموکراتيک نشده است.

    2- "‌در اولين کشور خاورميانه که ايده «استقلال» را مطرح کرد" جمله بي ربطي است: استقلال از چه کشوري؟ ترکيه با دولتهاي اروپائي جنگيد ولي غيرمستقل نبوده که ...

    3- "ترکيه همچنان ظاهر سکولار غربي خود را حفظ کرده است" صحيح نيست. ترکيه نه ظاهر بلکه ساختار سياسي سکولار خود را حفظ کرده است.

    4- اشتباه به نظر رسيده است که "حزب عدالت و توسعه براي ترکيه نگاه به شرق را برگزيده". سياست آن کشور اضافه کردن روابط با ديگر بازيگران به روابط با غرب است نه نگاه به شرق

    5- "کودتايي از سوي طبقه متوسطي از مرکز آناتولي"!!! کودتا؟ کودتا؟

    6- "مرحله‌اي از انقسام سياسي اجتماعي"!!! مگر قرار بود همه موافقش باشند؟ مگر مخالفت با آن قبلا کمتر بوده است؟ مگر اولين حزبي نيست که راي کافي براي تشکيل دولت تک حزبي و غيرائتلافي دارد؟
    7- چه ربطي دارد به "خداحافظ لنين". يک موضوع لزوما ربط قابل توجهي به موضوع ديگري که يادتان مي افتد ندارد.

    8- "رؤياي خود را مدت‌هاست نقش بر آب مي‌بيند" ؟ اينکه از وقتي به قدرت رسيده مرتبا پيشرفت کرده و به اهداف حزبي و ملي اش رسيده است. جمله "رؤياي خود را مدت‌هاست نقش بر آب مي‌بيند" در اينجا چه معنا و چه ربطي دارد؟

    9- چرا نوشته به حريت که طرفدار سرسخت لائيسم سختگيرانه و به استفان کنرز که طرفدار لائيسم و آتاتورک است استناد کرده ولي به نظريه پردازان حزب عدالت و توسعه يا حاميان اروپائيش استنادي نکرده است؟

    پاسخ

    با تشكر از نظرات شما. اشكالات شما را وارد نمي دانم و به نظر مي رسد نظرات فردي باشد كه با مسائل سياسي تركيه آشنايي كافي ندارد. به طور مثال اتخاذ سياست نگاه به شرق از سياست‌هاي مسلم حزب عدالت و توسعه است كه شخص داوود اوغو بارها در كتاب خود "عمق استراتژيك تركيه" بر آن به عنوان مانيفست سياست خارجي تركيه تاكيد كرده است.
    اما ذكر اين نكته شايان ذكر است كه منظور از اولين كشور خاورميانه كه ايده استقلال را مطرح كرده آن است كه بر اساس پيمان سايكس پيكو بين فرانسه و انگلستان قرار بود تا قلمرو عثماني بين اين كشورهاي استعماري تقسيم شود كه با مقاومت آتاتورك مواجه شده و وي با حضور در آن جلسه توانست تركيه را به عنوان كشوري مستقل از چنگال سيطره استعمارگران برهاند. درواقع وي با اين اقدام خود اعراب و ديگر كشورهاي مستعمره منطقه را با ادبيات استقلال درگير و آشنا كرد.