1- چرا خداحافظ آتاتورک؟ تغييرات فعلي فقط بخشي از تحميلات کودتاي 1980 را از بين برده است و هنوز قانون اساسي به اندازه اي که در زمان آتاتورک بوده دموکراتيک نشده است.
2- "در اولين کشور خاورميانه که ايده «استقلال» را مطرح کرد" جمله بي ربطي است: استقلال از چه کشوري؟ ترکيه با دولتهاي اروپائي جنگيد ولي غيرمستقل نبوده که ...
3- "ترکيه همچنان ظاهر سکولار غربي خود را حفظ کرده است" صحيح نيست. ترکيه نه ظاهر بلکه ساختار سياسي سکولار خود را حفظ کرده است.
4- اشتباه به نظر رسيده است که "حزب عدالت و توسعه براي ترکيه نگاه به شرق را برگزيده". سياست آن کشور اضافه کردن روابط با ديگر بازيگران به روابط با غرب است نه نگاه به شرق
5- "کودتايي از سوي طبقه متوسطي از مرکز آناتولي"!!! کودتا؟ کودتا؟
6- "مرحلهاي از انقسام سياسي اجتماعي"!!! مگر قرار بود همه موافقش باشند؟ مگر مخالفت با آن قبلا کمتر بوده است؟ مگر اولين حزبي نيست که راي کافي براي تشکيل دولت تک حزبي و غيرائتلافي دارد؟
7- چه ربطي دارد به "خداحافظ لنين". يک موضوع لزوما ربط قابل توجهي به موضوع ديگري که يادتان مي افتد ندارد.
8- "رؤياي خود را مدتهاست نقش بر آب ميبيند" ؟ اينکه از وقتي به قدرت رسيده مرتبا پيشرفت کرده و به اهداف حزبي و ملي اش رسيده است. جمله "رؤياي خود را مدتهاست نقش بر آب ميبيند" در اينجا چه معنا و چه ربطي دارد؟
9- چرا نوشته به حريت که طرفدار سرسخت لائيسم سختگيرانه و به استفان کنرز که طرفدار لائيسم و آتاتورک است استناد کرده ولي به نظريه پردازان حزب عدالت و توسعه يا حاميان اروپائيش استنادي نکرده است؟